تردید نکنی یک وقت ! نه دیره و نه زوده …
پنجشنبه 19 مردادماه سال 1385 12:12
"آن روزها نتوانستم چیزی بفهمم.می بایست روی کرد و کار او درباره اش قضاوت می کردم نه روی گفتارش...عطرآگینم میکرد.دلم را روشن می کرد. نمیبایست ازش بگریزم. می باید به مهر و محبتی که پشت آن کلک های معصومانه اش پنهان بود پی میبردم . گلها پرند از این جور تضادها. اما خب دیگر، من خام تر از آن بودم که راه دوست داشتنش را...